مقاله ها

گروه های مقاله

1397/12/20

درمان های مکمل و جایگزین در بیماری لوپوس

 

 

 

                  

         درمان های مکمل و جایگزین در بیماری لوپوس

 

__________________________________________                                                  

 

               دکتر محمود اکبریان – دکتر زینب پژوهی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در جریان بیماری های مزمن (بیماری هائی که برای مدت طولانی خواهند بود) که بیماران مجبور هستند سال ها با بیماری خود زندگی بکنند، بیماران به پزشکان متعدد مراجعه می کنند و روش های مختلف درمانی را آزمایش می کنند.

 

یکی از روش های درمانی که هزاران سال سابقه دارد استفاده از داروهای مکمل و جایگزین می باشد و با توجه به تاریخچه بسیار قدیمی کاربرد آنها در اکثر جوامع یک یا چند نوع از آنها یا توسط خود بیماران استفاده می شود و یا توسط افراد دیگر مثل پزشکان محلی، اقوام و آشنایان بیمار تجویز می گردد. بهمین خاطر است که همواره در بیماری های مزمن لازم است به بیماران و نزدیکان آنها آموزش های لازم داده شود تا آنها با آگاهی کامل از بیماری خود و با کمک پزشک خود بتوانند آگاهانه در جهت درمان خود قدم بردارند و از درمان های علمی و صحیح استفاده نمایند. آگاهی از بیماری های مزمن در درجه اول باید توسط پزشک معالج و در درجات بعد توسط رسانه ها و انجمن های مختلف صورت گیرد. بررسی های متعدد نشان داده است که هر قدر آگاهی از بیماری های مزمن بیشتر باشد، پیش آگهی بیماری بهتر می باشد و مرگ و میر و معلولیت ناشی از بیماری های مزمن کمتر می باشد.

 

لوپوس نیز بعنوان یک بیماری مزمن و سردسته بیماری های خود ایمن از این قاعده مستثنی نیست و در آن بیماری از زمان جوانی شروع شده و تا سال ها باقی میماند.

 

طب مکمل و جایگزین و نقش احتمالی آن ها در درمان لوپوس در لوپوس علاوه بر داروهای اختصاصی که توسط متخصصین برای بیماران مبتلا به لوپوس تجویز می شود، درمان های مکمل بخصوص ویتامین ها مثل ویتامین D و ترکیبات کلسیوم نیز برای آن ها تجویز می گردد. با توجه به سیر مزمن بیماری و عدم پاسخ بعضی از تظاهرات بیماری به درمان های رایج، درمان های مکمل و جایگزین توسط بیماران یا توصیه اطرافیان یا پزشکان سنتی و محلی بکار می رود. از آنجا که استفاده از داروهای مکمل درحال گسترش است و اکثر اوقات این داروها توسط خود بیماران یا افراد دیگر که بعضی اوقات اطلاع کافی از روند بیماری ندارند، تجویز می شود،  اطلاع از میزان تاثیر احتمالی این داروها و روش های درمانی جایگزین برای پزشکان و بخصوص روماتولوژیست ها و تیم پزشکی بسیار مهم و حیاتی است تا بتوانند با آموزش صحیح به بیماران و اطرافیان آنها، برخورد صحیح با این قبیل روش های درمانی را بعمل آورند.

 

آیا درمان های فرعی در لوپوس لازم است؟

 

اصولا برای درمان یک بیمار مبتلا به لوپوس لازم است به نکات زیر توجه داشته باشیم:

 

  • درمان لوپوس نیازمند همکاری متقابل پزشک، بیمار و اطرافیان بیمار است.

  • بیمار مبتلا به لوپوس و اطرافیان آنها لازم است آموزش های لازم را در جهت شناخت بیماری و آگاهی از سیر مزمن آن، داروهای مورد لزوم برای بهبودی بیماری و عوامل غیر داروئی موثر در بهبودی بیماری را ببینند. این آموزش ها توسط پزشک معالج، تیم پزشکی، رسانه ها و انجمن لوپوس داده می شود.

  • بيمار مبتلا به لوپوس لازم است تحت نظر متخصص روماتولوژي يا مراكز لوپوس باشد ولي لازم است از رشته هاي مختلف تخصصي جهت مشاوره استفاده بشود.

  • معمولا ميزان اختلال سيستم ايمني و نتايج آزمايشات در فرد مبتلا به لوپوس با ميزان داروها متناسب نيست. مثلا ممكن است آزمايشات طبيعي باشند ولي بيمار احساس بهبودي زيادي نداشته باشد.

  • شكايت هايي از قبيل درد، خستگي، علايم عمومي مثل تب، كاهش وزن و اختلالات روانپزشكي از جمله علايمي هستند كه هم براي بيمار بيان و شرح آن مشكل است وهم براي پزشك تشخيص و درمان آن سخت است و اكثر اوقات ناديده گرفته مي شوند و بخوبي تحت درمان قرار نمي گيرند. درد مفاصل و پلي آرتريت در 53 تا 88 درصد بيماران وجود دارد و گاهي بطور ژنراليزه به همراه درد عضلاني منتشر ابراز مي شود، ولي ممكن است با توجه به آزمايشات طبيعي و معاينات نسبتا طبيعي ناديده گرفته شود.

  • همچنين ممكن است مشكلات ديگر از جمله تاندونيت ها با يا بدون درد عضلاني و نكروز سر استخوان ها هم در بيماران لوپوس اتفاق بيفتد. در مجموع بر اساس مطالعات انجام شده ميزان فعاليت فيزيكي در بيماران لوپوسي از گروه كنترل كمتر بوده است. درمطالعات باليني متعدد نشان داده شده است كه شيوع سندرم هاي دردناك مثل فيبروميالژي در بيماران مبتلا به لوپوس از شيوع بالائي برخوردار است.

  • بجز درد، زمينه هاي گوناگون استرس نيز در بيماران لوپوسي وجود دارد.

  • علامت شايع ديگر خستگي است كه از شيوع بالاتري برخوردار است. در يك مطالعه مروري كه برروي 34 مقاله انجام شده، خستگي جزء شايع ترين و ناتوان كننده ترين عارضه لوپوس بوده است. در اين مطالعه نشان داده شد كه خستگي ارتباط تنگاتنگ با عوارض ناتوان كننده لوپوس از جمله افسردگي، اضطراب و كيفيت پايين زندگي دارد. افسردگي و اضطراب از عوارض شايع ديگر لوپوس است و بيماران اين قبيل علائم و مشكلات را كمتر با پزشك معالج خود در ميان ميگذارند. تظاهرات عصبي - رواني تظاهرات شايعي هستند كه اغلب تشخيص داده نمي شوند و بر روي كيفيت زندگي بيماران موثر هستند.

  • شواهدي مبني بر ارتباط مستقيم بين فعاليت لوپوس و كيفيت زندگي وجود دارد. بعضي محققان بر اين باور هستند كه كيفيت زندگي بيماران مبتلا به لوپوس ارتباط مستقيم با فعاليت بيماري آنها ندارد. در اطفال مبتلا به لوپوس نيز كاهش كيفيت زندگي با وجود تلاش اين گروه سني براي حفظ كيفيت زندگي ديده شده است. اعتماد به نفس، ميزان انرژي، درك شخصي از بيماري، و اثر آن بر روي زندگي روزمره فرد مي تواند در بيماران مبتلا به لوپوس بسيار منفي باشد. در بعضي مطالعات نشان داده شده است كه هر چه بيماري فعال تر باشد اين احساس بدتر است. در مطالعات بسياري نشان داده شده كه فعاليت ذهني ضعيف و كيفيت بد زندگي ارتباط مستقيم با فعاليت بيماري و شاخص فعاليت بيماري دارد. بيماران مبتلا به لوپوس ممكن است احساس درماندگي شديد بكنند كه خود مي تواند ميزان اثر منفي بر روي كيفيت زندگي بگذارد. بسياري از بيماران مبتلا به لوپوس، اين بيماري را يك بيماري غير قابل كنترل مي دانند كه مي تواند مانع رسيدن به اهداف فردي آنها بشود و در كل بر روي زندگي طبيعي آن ها موثر باشد. وجود درد مزمن بخصوص فيبروميالژي با كاهش كيفيت زندگي همراه است. بيشتر محققان بر اين باور هستند كه بيماري لوپوس سبب كاهش كيفيت زندگي آنها مي شود و لازم است در استراتژي هاي درماني براي اين بيماران در نظر گرفته شود. فاكتور هاي اجتماعي نيز نقش مهمي در فعاليت بيماري و كيفيت زندگي دارد. فعاليت بالاتر بيماري، معمولا با حمايت كمتر اجتماعي و دسترسي كمتر به امكانات اجتماعي همراه است. در تعدادي از مطالعات، تلاش هايي در جهت افزايش مراقبت و آگاهي و افزايش امكانات اجتماعي صورت گرفته است.

  • در مجموع تمام اين فاكتورها و عواملي كه نوشته شد، باعث بوجود آمدن نياز هايي مي شود كه سيستم درماني و پزشكي غربي پاسخ گوي آنها نمي باشد. در يك مطالعه كه برروي 112 بيمار مبتلا به لوپوس انجام شد، بيماران پرسش نامه اي را در اين خصوص تكميل كرده اند كه در آن نشان داده شده كه 100% بيماران حداقل يك نياز پاسخ داده نشده با درمان هاي معمول را دارند و در 91% آنها اين نياز، يك نياز روانشناسي بوده است. (6/78% احساس مي كردند كه اين نياز، يك نياز اساسي و مهم است). در يك مطالعه استراليايي مشابه نيز كه 233 بيمار در آن شركت كرده بودند 94% از بيماران مبتلا به لوپوس اذعان داشتند كه يك علامت درمان نشده داشتند. دو علامت شايع در اين گروه خستگي (81%) و كنترل درد (73%) بوده است.

  • در ايران نيز با توجه به شرائط اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و سنتي خاص لازم است در مورد درمان هاي مكمل مثل گياه درماني و بخصوص با توجه به اعتقاداتي كه عامه مردم جامعه ايران به مسائل مذهبي و ادعيه موجود دارند در باره دعا درماني و اثر آن به عنوان يك مكمل در درمان بيماري هاي مزمن بخصوص لوپوس بهره گرفت. توضيح اينكه در بيماري هاي داخلي بخصوص بيماري هاي خود ايمن مثل لوپوس تاثير سيستم نوروآندوكرين بر ايجاد، عود و تشديد بيماري ثابت شده است. همچنين از اثرات دعا براي جلوگيري از فعال شدن سيستم نوروآندوكرين و تشديد عوارض اضطرابي و افسردگي ناشي از بيماري ميتوان پيشگيري كرد. توصيه مي شود مراكز تحقيقاتي رشته هاي مختلف پزشكي كه با بيماري هاي مزمن سروكار دارند در رابطه با اثرات داروهاي مكمل ايراني و پزشكي سنتي و ادعيه مذهبي بر روي اين بيماري ها مطالعات تحقيقاتي كنترل شده انجام بدهند.

     

    انواع مختلف درمان هاي مكمل و جايگزين :

    درك اين مطلب كه در چه بيماراني و به چه علت در بيماران مبتلا به لوپوس بايد

    از درمان هاي مكمل و جايگزين استفاده شود، در اين مطلب نهفته است كه بيماران

    مبتلا به لوپوس علاوه بر درمان هاي داروئي، جهت بر طرف شدن علايم و

     مشكلات درمان نشده خود  نياز به درمان هاي حمايتي نيز دارند. بيماران مبتلا به

    لوپوس نسبت به ساير  بيماريهاي خودايمني و بيش از افراد عادي جامعه از درمان

    های مکمل و  جایگزین استفاده می کنند.

     این درمان ها طیف وسیعی دارند و از درمان های بی خطر و موثر تا درمان های پر خطر و غیر موثر را شامل می شود. روش های رایج دراین زمینه عبارتند از: طب سوزنی، ماساژ درمانی، ریلاکسیشن های روانی - تنی، تکنیک های بیوفیدبک، ورزش های هوازی و کششی، مکمل های گیاهی و ویتامین ها و مشاوره های روانی - اجتماعی.


جدول زیر خلاصه انواع درمان های مکمل و جایگزین استفاده شده توسط مبتلایان به لوپوس را نشان می دهد.

 

 

 

Complementary and Alternative therapies used by SLE patients.

Comments

Therapy

         No evidence for efficacy

Relaxation techniques

         No evidence for efficacy

Massage therapy

         Some evidence for efficacy

Herbal medicine

         No evidence for efficacy

Lifestyle diets

         No evidence for efficacy

Self help groups

         No evidence for efficacy

Folk remedies

         No evidence for efficacy

Spiritual healing

         No evidence for efficacy

chiropractic

         Some evidence for efficacy

Megavitamin therapy

         No evidence for efficacy

Homeopathy

         No evidence for efficacy

Energy healing

        Weak evidence for efficacy

Acupuncture

         No evidence for efficacy

Hypnosis

 

 

 

 

 

توضيح اينكه مطالعات تحقيقاتي كنترل شده در بعضي از اين زمينه ها كافي نيست و اطلاعات نسبت به بعضي ديگر از اين درمان ها اندك است ولي تا آنجا كه امكان دارد سعي شده است تا نتيجه مطالعاتي كه برروي روش هاي شايع درمان هاي مكمل و جايگزين در لوپوس مورد استفاده قرار گرفته است در اين بخش گنجانده شود.

 

طب سوزني

 

طب سوزني يكي از درمان هاي مهم و شايع در ميان درمان هاي مكمل و جايگزين است. اين روش در بعضي از بيماري هاي روماتولوژي كاربرد دارد. در يك مطالعه كه به مدت 10 سال انجام شده است اين درمان در كاهش درد در بيماران مبتلا به كمر درد باعث كاهش قابل توجه دوز داروهاي ضد درد غير استروئيدي شده است. شواهدي مبني بر موثر بودن طب سوزني در كاهش درد در بيماران مبتلا به آرتروز و همچنين اثر بخشي كوتاه مدت در درمان بيماري هايي مانند فيبروميالژي، درد، خستگي و اضطراب وجود دارد. بيشتر مطالعات در اين زمينه نشان دهنده  ضريب امنيت بالا و عوارض جانبي كم است ولي عوارض جدي نيز در اين زمينه گزارش شده است.

 

در بعضي از مطالعات اين ادعا وجود دارد كه عوارض جانبي اين  درمان ها به خوبي گزارش نمي شود.

 

به نظر مي رسد علت اثر بخشي اين درمان در درمان بيماريهايي از قبيل فيبروميالژي و آرتروز، به علت پتانسيل درماني طب سوزني در درمان درد، خستگي و اختلالات رواني است كه در بيماران مبتلا به لوپوس نيز مشاهده مي شود. متاسفانه مطالعات بسيار كم و محدودي در زمينه اثر بخشي اين درمان برروي بيماري لوپوس به تنهايي انجام شده است.

 

براي اينكه روماتولوژيست ها بتوانند اين درمان را به عنوان يك درمان موثر به بيماران لوپوسي پيشنهاد كنند،  مطالعات بيشتر و وسيع تري لازم است.

 

مديتيشن و يوگا

 

تكنيك هاي رواني - تني از روش هاي متداول طب مكمل و جايگزين هستند كه مي توانند در بيماران احساس بهبودي و حس كنترل بيماري ايجاد كنند. در اين قسمت به بررسي مديتيشن، يوگا و تاي چي پرداخته مي شود. مطالعات اختصاصي در مورد اثر بخشي يوگا و تاي چي بر روي بيماري لوپوس به تنهايي وجود ندارد ولي مطالعاتي بر روي اثر بخشي اين روش بر روي بيماري هاي مزمن موجود است.

 

در مطالعات نشان داده شده است كه يوگا در كنترل علائم بسياري از بيماري هاي مزمن موثر بوده است. اثربخشي مديتيشن برروي اضطراب و اختلالات خلقي ذكر شده است. بعضي شواهد بر موثر بودن روش هاي ريلاكسيشن بر روي علائم يائسگي و اختلالات قبل از قاعدگي دلالت دارد. در بعضي از مطالعات ديگر، يوگا در درمان تشنج، افسردگي، وسواس، اعتياد به مواد مخدر و اختلال خواب در بيماران مبتلا به سرطان تاثير خيلي خوبي داشته است. همچنين مطالعاتي بر روي اثر يوگا بر افسردگي انجام شده است. اثربخشي كوتاه مدت يوگا بر روي  جواناني كه مبتلا به افسردگي خفيف بوده اند نشان داده شده است. در مطالعه اي كه برروي اثر يوگا در بيماران مبتلا به وسواس انجام شد،  بيماراني كه يوگا انجام مي دادند در مقايسه با بيماراني كه مديتيشن انجام مي دادند، تمركز حواس بيشتر و بهبودي بيشتري داشتند.

 

تا به امروز هيچ مطالعه اي نتوانسته بطور قطعي اثر بخشي اين نوع درمان را نشان بدهد. بسياري از مطالعات نتايج مبتني بر شواهد ندارند. با وجود اين عوارضي مانند زوال شخصيت بسيار به ندرت مشاهده شده است. يوگا به صورت اختصاصي در بيماران مبتلا به لوپوس مورد ارزيابي قرار نگرفته است. ولي بيماري لوپوس مشكلات غير قابل حل روانشناختي  مشترك زيادي با ديگر بيماري هاي مزمن دارد. تا زماني كه مطالعات اختصاصي اثر يوگا بر بيماري لوپوس انجام نشده است، نمي توان يوگا را به عنوان درماني براي علايم بيماري لوپوس پيشنهاد كرد.

 

مشاوره، رفتار درماني و كنترل استرس و اضطراب

 

رفتار درماني و شناخت درماني مي تواند طيفي از درمان هاي رواني - تني باشند.  مطالعات بسياري اثر بخشي اين گونه از درمان ها و حمايت هاي رواني - اجتماعي را به اثبات رسانده است. مطالعاتي كه برروي مشكلات غير قابل حل بيماران لوپوس انجام شده، نشان داده شده است كه بسياري از مشكلات اين بيماران ماهيت روحي، رواني و يا اجتماعي داشته است. بسياري از بيماران اضطراب كنترل نشده داشته و نياز به حمايت اجتماعي داشتند. 5/70% بيماران احساس عدم كفايت درمان در افسردگي داشتند. مقاومت ضعيف نسبت به بيماري، عذاب وجدان، تفكر حسرت انگيز در بيماري لوپوس ديده مي شود و با وضعيت رواني وعملكردي بد همراه است. بيماراني كه از حمايت رواني - اجتماعي و اعتماد به نفس پايين تري بر خوردار هستند، احساس مي كنند كه بيماري فعال تري دارند. مطالعه ديگري ارتباط بين سطح اجتماعي - اقتصادي پائين را با ميزان افسردگي در بيماران مبتلا به لوپوس گزارش كرده است، و همچنين همراهي اين دو فاكتور را با عملكرد ضعيف ذهني و جسمي به اثبات رسانيده است.

 

در سال هاي اخير، مطالعات بيشتر بر روي درمان هاي مشاوره اي، شامل ايجاد شبكه هاي اجتماعي براي بيماران مبتلا به بيماري هاي مزمن، مشاوره نفر به نفر، كاهش اضطراب و رفتاردرماني و درمان هاي سايكولوژيك متمركز شده است. بيماران مبتلا به لوپوس كه از حمايت هاي اجتماعي و مشاوره اي گسترده تر برخوردار هستند، از احساس عملكرد بهتر، درد بدن كمتر، فعاليت اجتماعي موثرتر و احساس سرزندگي بيشتر بر خوردارند. اينگونه مشاوره ها و آموزش ها اثر مثبت بر روي درمان بيماري دارند. اينگونه مشاور ها ممكن است سبب كاهش فعاليت بيماري شوند و باعث كاهش درد و خستگي دربيماران مبتلا به  لوپوس  بشوند.

 

از آنجا كه مشاوره به عنوان يك درمان مكمل در مشكلات شناختي و رفتاري بيماران مبتلا به لوپوس مي باشد و به مبارزه با بيماري در بيماران مبتلا به لوپوس كمك مي كند، اين درمان به عنوان يك درمان جانبي در بعضي موارد به درمان روتين اضافه شده است. مشاوره ها بيشتر به صورت تنها يا گروهي انجام مي شود و هدف آن مبارزه با استرس و مقابله صحيح با بيماري مي باشد. مطالعاتي كه بر روي مشاوره هاي جمعي انجام ميشود و در آن به آموزش درباره بيماري و داروها داده مي شود و همچنين اثر ورزش و مقابله صحيح با بيماري و راه هاي كاهش استرس در آن مورد توجه قرار گرفته است. در كل مشاوره ها سبب بهبود كيفيت زندگي شده است. در يك مطالعه انجام شده كه در آن جلسات مشاوره  براي بيماران مبتلا به لوپوس و همسرانشان انجام شده كه در آن به اموزش درمورد بيماري، حمايت هاي اجتماعي و حل مشكلات بيماران مبتلا به لوپوس به مدت 12 ماه پرداخته شده است، اين مشاوره ها اثر پايدار بروي اعتماد به نفس، سلامت روان و ميزان احساس خستگي داشته است. در يك مطالعه ديگر مشاوره به صورت تلفني ارايه شد و در آن گروه دريافت كننده مشاوره به صورت تلفني در مقايسه با گروه كنترل از ثبات رواني بيشتري برخوردار بودند. مشاوره تلفني در يك مطالعه ديگر نيز بر روي 58 بيمار مبتلا به لوپوس انجام شد كه در اين مطالعه نيز ميزان عملكرد فردي و اجتماعي در افراد تحت مشاوره بهتر از گروه كنترل بوده است. در يك مطالعه كه بيماران مبتلا به لوپوس به افرادي كه مبتلا به لوپوس بودند مشاوره تلفني مي دادند نيز احساس بهبودي در گروه گيرنده مشاوره مشاهده شده است. مي توان از مطالعات فوق نتيجه گرفت كه  مشاوره هاي گروهي اميد بخش مي توانند سبب سلامت رواني بيشتر و بهتر در بيماران مبتلا به لوپوس شوند حتي اگر  ميزان و الگوي پيشرفت بيماري در نظر گرفته نشود.

 

بسياري از مطالعات بر روي درمان اضطراب و افسردگي متمركز شده اند.   مطالعاتي كه برروي آموزش و مقابله با بيماري و اضطراب متمركز شده و به درمان - رفتاري بيماران پرداخته است، نشان دهنده بهبود عملكرد روانشناختي و اعتماد به نفس بوده اند. مطالعه اي كه برروي درمان يك به يك بيماران توسط روانشناس انجام شد،  نشان دهنده بهبود خود باوري در بيماران مبتلا به لوپوس بوده است. بيماراني كه تحت درمان گروهي حمايتي - بيان كننده اي قرار گرفتند ، بهبود نسبي در مقابله با بيماري و استرس بود. همچنين اثرات فعاليت اجتماعي بر روي زندگي فرد مانند : ميزان ارتباطات، ميزان دوستي ها، زندگي ابزاري مانند  مشاغل اجتماعي اثرات خوبي داشته است و در كل به نظر مي رسد اين روش هاي درماني  سبب افزايش كيفيت زندگي مي شود.

 

ورزش درماني

 

ورزش يك وسيله مفيد براي بهبود وضعيت قلبي عروقي، كاهش اختلالات متابوليك، كاهش مقاومت انسولين، كاهش احساس خستگي و بهبود كيفيت زندگي بوسيله كاهش درد مي باشد. ورزش در بيماران مبتلا به لوپوس از اهميت بيشتري برخوردار است، زيرا اين بيماران بيشتر در معرض بيماري هاي قلبي - عروقي هستند و در نتيجه بيشتر نياز به كاهش ريسك فاكتورهاي قلبي عروقي از قبيل هايپرليپيدمي، فشار خون، ديابت، سبك زندگي بي تحرك و سيگار دارند. ريسك پوكي استخوان و شكستگي استخوان ها در اين بيماران بالاتر مي باشد. درد، خستگي، افسردگي و كاهش كيفيت خواب در بيماران مبتلا به لوپوس هم مي تواند به كاهش فعاليت بيماران كمك كند.

 

بيماران مبتلا به لوپوس ظرفيت ورزشي، توان فيزيكي و قدرت عضلاني كمتري دارند و در نتيجه نسبت به افراد سالم از توان كمتري، بدون در نظر گرفتن ميزان فعاليت بيماري برخوردارند.

 

بسياري از مطالعات بر اثربخشي فراوان ورزش در بيماران لوپوسي تاكيد كرده اند. فعاليت كم در بيماران لوپوسي با افزايش چربي و در نتيجه افزايش بيماري هاي عروقي همراه است. افزايش فعاليت هاي قدرتي ممكن است سبب كاهش احتمالي بيماري هاي ديگر در بيماران لوپوسي بشود.  ورزش هاي موثر بر سيستم قلبي - عروقي نيز با بهبود كيفيت زندگي همراه است. كاهش تراكم استخوان در بيماران مبتلا به لوپوس با ورزش هاي هوازي تا حدي جبران مي شود . عوامل التهابي در بيماران چاق لوپوسي كه ورزش آيروبيك انجام مي دهند، كاهش مي يابند و همچنين باعث اثرات ديگر ضد التهابي ورزش مي شود. ورزش مي تواند سبب بهبودي كيفيت خواب و همچنين بهبود سندرم فيبروميالژي بشود. اختلال خواب و فيبروميالژي دو عارضه مهم در بيماران مبتلا به لوپوس مي باشد. همچنين ورزش بر احساس خستگي در لوپوس موثر باشد.

 

 

 

ويتامين ها و مكمل هاي غذايي

 

دهيدرواپي آندروسترون (DHEA)

 

كاهش سطح دهيدرواپي آاندروسترون (يكي از هورمون هاي موجود در بدن) در وضعيت هايي مانند سالخوردگي، بيماري هاي قلبي - عروقي و لوپوس ديده مي شود. مشاهده شده كه 200 ميلي گرمDHEA  روزانه سبب كاهش فعاليت لوپوس و كاهش نياز به مصرف كرتن شده است. شايع ترين عارضه جانبي اين دارو آكنه بوده است.

 

همچنين اين دارو بر روي خستگي، افسردگي مي تواند اثر نموده و سلامت رواني و عملكرد فيزيكي بيماران را بهتر نمايد. و به عنوان يك مكمل اثر بيشتري نسبت به اثر دارويي و فارماكولوژيك خود بر بيماران داشته است.

 

مطالعات گسترده تري براي اثبات اثر اين دارو در بيماران مبتلا به لوپوس مورد نياز است، تا بتوان در مورد به اثرات آن پي برد.

 

روغن ماهي

 

روغن ماهي به عنوان مكمل غذايي در بيماري هيپرتري گليسريدمي (افزايش شديد چربي خون) و بيماري هاي كليوي (IgA نفروپاتي) مورد استفاده قرار مي گيرد. در لوپوس نشان داده شده كه سبب بهبودي نسبي را در عملكرد روزانه شده اند و علائم بيماري تا حدي بهتر شده است. اين بهبودي بطور مشخص در علائم عمومي، نوروموتور، پوست مخاطي و علائم مفصلي مشاهده شده است.

 

ويتامين د و ساير ويتامين ها

 

ويتامين د: مطالعات نشان مي دهد كه بيماران مبتلا به لوپوس از سطح ويتامين د پايين تري نسبت به افراد سالم برخوردار هستند. علت دقيق اين كمبود معلوم نيست.  در يك مطالعه كوچك نشان داده شد كه سطح آنتي بادي ها عليه ويتامين د در بيماران لوپوسي بالاتر است. در مطالعه اي كه بر روي اطفال مبتلا به لوپوس انجام شد نشان داده شد كه سطح ويتامين D در اين بچه ها پائين تر بوده و ديگر اينكه فعاليت بيماري در اين بچه ها نيز بيشتر بوده است.

 

بايد توجه داشت كه در بيماراني كه فعاليت بيماري آن ها بالاتر است، از نور آفتاب بيشتر پرهيز مي كنند و از كرم هاي ضد آفتاب بيشتري استفاده مي كنند و در نتيجه ويتامين D پائين تري نيز دارند.

 

اگر چه اثرات ويتامين D بر متابليسم استخوان در بيماران مبتلا به لوپوس شناخته شده است، ولي اثر تجويز مكمل ويتامين د بر فعاليت اين بيماري ناشناخته است و احتياج به مطالعاتي با حجم نمونه بيشتر و گسترده تر دارد كه در آن سطح ويتامين D در شروع بيماري، در فعاليت بيماري و بعد از عودهاي بيماري اندازه گيري بشود.

 

ويتامين C: اثر ويتامين C بر روي سرماخوردگي بر كسي پوشيده نيست و با مصرف آن شدت سرماخوردگي كم مي شود. در رابطه با اثرات ويتامين C در لوپوس چندين مطالعه انجام شده است. ولي در مطالعه اي كه بر روي 279 بيمار مبتلا به لوپوس براي مدت 4 سال انجام شد، نشان داده شد كه ويتامين C سبب كاهش فعاليت بيماري مي شود. ولي دوز و مقدار اين ويتامين در اين مطالعه قابل بررسي نبوده است. بنظر مي رسد هرچقدر ويتامين C بيشتري به بيمار داده شود ريسك فعاليت بيماري كمتر مي باشد.

 

ويتامين هاي ديگر: در مطالعاتي كه بر روي اثر ويتامين C و ويتامين E بطور مشترك بر روي ماركرهاي التهابي در موش ها انجام شد نشان داده شد كه اين ويتامين ها مي توانند ماركرهاي التهابي و عواملي كه موجب تخريب عروق مي شوند را كاهش بدهند. همچنين نشان داده شد كه عمر موش هاييكه مبتلا به لوپوس بودند و تحت درمان با رژيم غني از ويتامين E قرار گرفته اند از 157 روز به 196 روز افزايش يافت. همچنين سبب كاهش پروتئين اوري، كاهش اندازه طحال و غدد لنفاوي و كاهش تيتر anti ds-DNA شد. البته اين اثر بر انسان ها معلوم نيست. براي پي بردن به اثرات اين ويتامين ها بر شدت و فعاليت لوپوس لازم است چندين مطالعه كنترل شده در بيماران مبتلا به لوپوس انجام گيرد تا بتوان در اين مورد اظهار نظر كرد.


آيا استفاده از درمان هاي مكمل و جايگزين كاربردي و موثر است؟

 

قضاوت در مورد ميزان اثر بخشي درمان هاي مكمل و جايگزين بهتر است به صورت موردي و بر اساس باورها، اعتقادات، تحصيلات و سطح اجتماعي - اقتصادي افراد سنجيده شود.

 

مطالعه TRINATION  نشان داد كه استفاده از درمان هاي مكمل و جايگزين اثر قابل توجه اي بر داروهاي معمول كه براي بيماران لوپوس گذاشته مي شود ندارد و موجب كاهش مقدار اين داروها نشده است ولي اثر منفي نيز بر اين بيماري نداشته است و بيشتر بيماران ترجيح مي دهند بهمراه داروهاي معمول خود از دارهاي مكمل نيز استفاده نمايند. 

 

داروهاي مكمل جاي داروهاي اصلي را نمي گيرند و بر روي سيستم ايمني اثر نمي كنند ولي روماتولوژيست ها مي توانند با توجه به وضعيت بيمار از داروهاي مكمل بهمراه داروهاي معمول در زمان هاي مناسب استفاده نمايند.

 

براي استفاده از درمان هاي مكمل و جايگزين لازم است روماتولوژيست ها اطلاعات صحيحي در مورد اين درمان ها داشته باشند و بر حسب ميزان علاقه و درخواست بيماران نسبت به استفاده از اين قبيل درمان ها اقدام نمايند. اولين قدم در اين راه اين است كه پزشك علاقه خود را نسبت به اين درمان ها نشان دهد و بيمار را متوجه اطلاعات خود از اين فرم درمان بنمايند. در مطالعه اي كه در دانمارك انجام شد، 13% از استفاده كنندگان از درمان هاي مكمل و جايگزين از اينكه استفاده از اين روش درماني را به روماتولوژيست خود اظهار كنند، مي ترسيدند. در مطالعه اي از نژاد Hispanic ، 79% از بيماران، استفاده از اين فرم درماني را از پزشك خود پنهان مي كردند.

 

نهي پزشكان از استفاده از اين داروها بعيد است سبب كاهش استفاده از اين روش هاي درماني توسط بيماران بشود و اين كار فقط سبب تاخير در تشخيص عوارض ناشي از استفاده از اين درمان ها مي شود. توجه پزشك به استفاده از اين روش هاي درماني مي تواند سبب كاهش سردرگمي بيماران در استفاده از اين درمان ها بشود و پزشك مي تواند بيمار را به سمت بهترين و مناسب ترين درمان هاي مكمل و جايگزين  راهنمايي كند.


 

 

خلاصه:

 

  • استفاده از درمان هاي مكمل و جايگزين در بيماران مبتلا به لوپوس شايع مي باشد.

  • بعضي از مكمل ها مثل كلسيوم و ويتامين D جزء دستورات پزشكي بوده و توسط كادر پزشكي براي بيماران تجويز مي شود.

  • مصرف درمان هاي مكمل و جايگزين در بيماراني بيشتر است كه بيماريشان فعالتر بوده و كيفيت زندگي پائين و مشكلات حل نشده بيشتري داشته باشند.

  • وقتي با يك بيمار مبتلا به لوپوس برخورد مي كنيم لازم است در باره استفاده از درمان هاي مكمل و جايگزين سوال شود. بايد مطمئن بشويم كه بيمار داروهاي مكمل را بجاي داروهاي اصلي مصرف نكند.

  • در ويزيت هاي دوره اي، بطور غير مستقيم يا مستقيم (بر حسب فرهنگ و شرائط بيمار) در باره استفاده احتمالي درمان هاي مكمل و جايگزين جويا بشويم.

  • لازم است به بيماران آموزش كافي در باره بيماري لوپوس و روند مزمن آن داده شود و در باره مصرف داروهاي اصلي تاكيد بشود و بخصوص تاكيد بشود كه در صورت قطع داروهاي اصلي چه مشكلاتي براي او پيش خواهد آمد.

  • به بيمار يا بيماران لازم است از طريق كتابچه ها، رسانه ها، كنفرانس ها، همايش ها و انجمن لوپوس در باره مكمل ها و انواع آن ها اطلاع رساني بشود و بخصوص تاكيد شود كه كدام يك از آنها بدون ضرر هستند و كداميك براي بيماري لوپوس خطرناك است. بايد توجه داشته باشند كه بعضي داروهاي گياهي مي توانند اثرات بسيار بدي بر كبد و دستگاه گوارش داشته باشند و گاهي اوقات عوارض داروها با علائم خود بيماري لوپوس اشتباه مي شود.

  • استفاده از روش هاي بيوفيدبك و relaxation و spiritual (معنوي) چون عارضه شناخته شده اي ندارند مي تواند در كنترل درد و بهبود وضعيت روحي رواني مبتلايان به لوپوس موثر باشد هر چند كه در اين مورد نيز مطالعه مبتني بر شواهد وجود ندارد

     

    منابع: درمان های مکمل و جایگزین در بیماری لوپوس. نوشته دکتر محمود اکبریان و دکتر زینب پژوهی در کتاب طب مکمل و جایگزین در بیماری های روماتولوژی. تالیف دکتر سید رضا  نجفی زاده و دکتر شفیعه موثقی از انتشارات مرکز تحقیقات روماتولوژی، دانشگاه علوم پزشکی تهران  1394

 

 

 

 

 

 

                                   

 

 

 

 

 
نویسنده:  دکتر محمود اکبریان – دکتر زینب پژوهی
تعداد مشاهده:  14255